درباره من
غیرقابل پیش بینی و مهربونم باادبم کینه ایم تقریبا عصبیم و با همه زود مچ میشم...
ادامه...
پیوندها
جدیدترین یادداشتها
همه- سواااال
- آپ کردیم بالاخره!!!!
- اینم از مدرسه رفتن ما!
- یک هفته ی اخیر
- نظریه رد شد!
- فوق توهم!
- مدرسه رفتن گاو نر می خواهد و مرد کهن!!!
- غیر طبیعی!
- این اواخر...
- من و اون!
- My city...
- لالا نداریــــــم!
- هر دم از این باغ بری میرسد...
- منِ مثبت!
- یک سری اتفاقات جدید!
- گربه مرده!
- بازم تقصیر منه!
- ...
- رکوردشو شکستم!
- خدا با توام!
بایگانی
- مهر 1390 3
- شهریور 1390 16
- مرداد 1390 23
- تیر 1390 20
- خرداد 1390 39
- اردیبهشت 1390 10
آمار : 53362 بازدید
Powered by Blogsky
این اواخر...
نمیدونم این اواخر چرا اینقدر درصد غلظت لهجه ام رفته بالا!
این خاله کوچیکه ی ما که مثلا ۲۸ سالشه ولی مثل پیرزنای70ساله همش دستش تو کار خیره...
خدا به خیر بگذرونه...
هر دفعه که ای با ما حرف میزنه ما باید تنمون بلرزه!
عجبا!!!!
Desire
چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:50 ب.ظ
خب اگه یه مدت با کسی که لهجه داره صحبت کنی نا خودآگاه تو هم لهجه ی اون رو تقلید میکنی !
کاملا زیبا سخن می گویم!
عزیزم مگه کارخیر بده
هرچیزی جای خودش لذت بخشه
نه بد نیست...واسه من خوب نیست!
ســــــــــــــــــلام
مرسی که اومدی بازهم بیا خوشحال میشم
چشم!
پری تو که منو داری واسه چی می لرزی؟؟؟؟؟؟؟؟
میترسم منو از تو بگیرن!
گه می خورن!
هر چی تو بگی!
بلرزون
منم یه مدت که مرودشت بودم لهجه رودشتیارو گرفته بودم...
کلا" همه مسخرم می کردن
به به
بندری یا عربی؟نوع لرزش باید مشخص بشه خواهر!
بندریه آبادانی!
با مزسا!
بدو دیگه فکراتو نکردی؟...
اصلا یادم رفته بود!
رمزت چند بود؟!
الان بهت میدم