یک سری اتفاقات جدید!

دیگه کلافه شدم بودم!
تنها دلیلاشم این بود که از وقتی که کم اشتهایی پیدا کردم و خوردن برنجم قطع شد ریزش موهام شروع شد و قبلشم با اون مدل
Emoاحمقانه ای که دادم برام از روی یه عکس کوتاه کنن انصافا ریده بودم به موهام!
حالا که این همه مدت از کوتاه کردن اون مدلی موهام گذشته و حسابی بلند شده بود تا زیر کمرم اما چه فایده؟؟؟
همش کم پشت بود.
رفتم موهامو مصری فانتزی کوتاه کردم...مدل قشنگیه ولی اصلا راضی نیستم،من شبو روز موهام بسته بود الان دیگه فقط میشه باز باشه،تنها شانسی که دارم اینه که موهام خودش صافه و اعتیادی به اتومو و سشوار ندارم.

الان فکر کنم یک ماهی میشه یاشایدم نه15/6میشه یک ماه که این آقای دکتر داره رو مخ من کار میکنه...
هیـــــچ موفقیتی هم بدست نیورده!
وقتی جریان نویدو بهش گفتم یه دنده بهم میگفت خیانت خیانت!
آخه خیانته چی؟؟؟
مگه من چیکاره ی نوید بودم؟؟؟اصلا نوید خودش دوست دختر داشت اون موقع!حالا یهو ورقش برگشته بود دیگه به من ربطی نداره...اول و آخرش اون واسم مثل داداش بود و بس!
دلم هم نیومد به حرف نگاره گوش کنم که امیرو ول کنم و نویدو نگه دارم...اما راسیتش دیگه کلافه شده بودم خسته شدم از بس دو نفر رو مخم بودن کل جریان نویدو به امیر گفتم اونم تقریبا  دقیقا عصبانی همش بهم میگفت ازم انتظار نداشت!
اما من واقعا هیچ کاری به نوید نداشتم!
بعد میگن دخترا احمقن!نه خیر...هیچم اینطوری نیست!
من یادمه از 4ماه پیش تا الان مدام داشتم نویدو اذیت میکردم همش مسخرش میکردم!
بس که این بشر مغرور خود شیفته بود،جراتم نمیکرد به من چیزی بگه واسه همین وقتی حرف زد تعجب کردم!اگه مثلا دختری بودم که واسش دلبری میکردم توش حرفی نبود اما میگه چون محلم نمیزاشتی جذبت شدم!
خو بر عکسه عالمه دیگه!
وقتی جریانو به امیر گفتم رفت با نوید حرف زد و منم رو در رو گفتم که امیرو انتخاب کردم حداقل اونو بیشتر میشناسم و اخلاقش تضمین شدس اما به نظرم نوید هنوز بچس.
ای بابا!
من اولش به هیچ کدوم هیچ نظری نداشتم...همون امیرشم اول فقط واسم حکم دکترو داشت و بس،فقط شرایط فرق کرد.از همون اول رابطمون همش توطئه میکردن...تفاوت منو امیر هم اینه که من عصبی و اون خیلی خونسرده.
گفته بودم که حامی بحث آتوسا رو پیش میکشید بعد خود خانواده ی مخ گرد آتوسا بازم پیله شدن بعد بحث نوید و دیشبم توطئه ی الهام دوست فوق بی جنبه ی من!
ولی فقط این مهمه که هیچ کدوم از این کارا مهم نیستن...مخصوصا واسه ی من!  

نظرات 8 + ارسال نظر
بهار یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:47 ب.ظ http://bahar90.blogsky.com

بر عکس تو من انقدر مومو کوتاه کردم که پر پشت شده منتظرم بلند شه که خورد موم رو کوتاه کنم کم پشت تر به نظر بیاد

منم مو هامو کوتاه می کنم که پرپشت به نظر بیاد!دوست ندارم کچل بشم!

نگاره ! دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:17 ق.ظ http://heragen.blogsky.com

امیر !!!! دختر نکن اینکارو...چندبار بهت بگم آخه...امیدوارم بتونی اخلاقشو از این به بعد تحمل کنی...امیدوارم...مواظب باش روزهای پر سر و صدایی پیش رو داری
موهاتو چرا کوتاه کردی ؟ من عشق مو کم پشت و خیلی بلندم
و بسیار از دستت ناراحتم نه واسه این پست...خیلی خیلی عصبانیم


عزیــــــــــــــــــــــــزم!
اولا من امیرو بیشتر از نوید میشناختم...ضمنا نوید از این پسرا بود اوایل که همش چس کلاس میزاشت بعد الان یهو زنگ میزنه 6 ساعت پشت تلفن هق هق میکنه که پری خیلی دوست دارم اونم واسه دختری مثل من که همش اذییتش میکردم یکم عجیب و دور از انتظاره...
راسیتش وقتی دیدم نمیتونم واقعا به یکیشون بگم برو تصمیم گرفتم که دوتاشونو بفرستم اما در آخر امیرو اتنخاب کردم.
نگاره اخلاق امیر بد نیست!
نوید اخلااقش بچگونس اما امیر کاملا فکرش باز و منطقیه جوریه که اگه باهاش حرف بزنی کاملا قانعت میکنه من فکر کنم به همچین کسی بیشتر میشه اعتماد کرد...
البته خود نوید گفته منتظرم میمونه اگه یه روز امیر رفت میرم پیش نوید!

سارا دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:54 ق.ظ http://www.takelarzan.blogsky.com

موهای تو همه جوره خوشگله خانوم خانوما

شما خیلی خیلی لطف داری!

MojtabaMax دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:02 ب.ظ http://alonemax.blogsky.com










بگو بینم پری در راستای چه هدفی داری حرکت میکنی؟...

در راستای هدف دلم!
حالا که هر کی هرکیه منم یکیو انتخاب میکنم یکیو نگه میدارم!
بابا باور کنین خودشون خواستن!
هر دوتاشون!

نگاره ! دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:43 ب.ظ http://heragen.blogsky.com

ببخشید استاد میشه واسم یه دوره کلاس دور زدن و زیرآبی رفتن بذاری ؟پریا جونم این عشق نیست فقط یه علاقه دو طرفست...حالا نوید هیچ اصلا باشه واسه بعد ولی این قضیه بو داره...ببین کی بهت گفتم...
راستی تم جدیدت یه جوریه...بد نیست ولی به تو نمیاد


قضیه ی من و امیر بو داره یعنی؟؟؟
چه میدونم والا شاید تو درست بگی ولی اینقدر بدبین بودن هم درست نیستا آجی!
یکم گاهی اوقات باید زندگیو آسون بگیری!
اگه کلاس میخوای باید صبر کنی چون همه وقتام پره!
نگاره!
زیرابی چیه؟؟؟یه طور میگی حس میکنم آدمیم که اونا رو گول زدم!
بابا خودشـــــــــــــــــون خواستن به خدا!
خود نوید قبول کرده که متظر بمونه!
خود خرش!
این تم نکبتم الان یه کاریش میکنم!
راستی میخوام یه کتاب بنویسم!
بعد بهت میگم اسمش چیه!

احسان دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:05 ب.ظ http://ehsanhp.blogsky.com/

قالب جدیدت مثل خودت خوشگله پری خوشگلم!

مرسی عزییییییییزم!

ziba دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:19 ب.ظ http://zibaaa.blogsky.com/

سلام نفسی من انگار خیلی دیر اومدم شدیم غریبه ای اشنا دیگ

وای پریا با خوندن این پستت داغون شدم اخه منم موهام داغون ش بدون اجازه رفتم رنگ گذاشتم هیچی خانواده محترم برگشتن که باید دوباره رنگ طبیعی خودشو بزاری


هیچی مجبور شدم دکلره کنم که موهای بلندم سوخت
مجبور شدم کوتاه کنم

الان هم کوتاست هم وز

خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

درمورد این نویدو دکتر اینا هم چون زیاد در جریان نیستم به نظر من
چون تعهدی به هم ندارید بی خیال باش زندگیتو بکن


بی اجازه رنگ کردی باید چوبشم بخوری دیگه!

غزاله سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:14 ب.ظ

این کارا ا[ر عاقبت نداره همشون هوسه واقعا متاسفم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد